ادبيات داستاني ايران از ديرباز منبع الهام بسياري از هنرمندان عرصه سينما بوده است. چه آن هنگام كه داريوش مهرجويي نخستين تجربههاي فيلمسازي خود را بر اساس داستانها و نمايشنامههاي غلامحسين ساعدي بنا نهاد و چه بعدها كه بر اساس داستان گلي ترقي "درخت گلابي" را ساخت. مسعود كيميايي، كيومرث درمبخش، ناصر تقوايي، داود ميرباقري، ابراهيم فروزش، كيومرث پوراحمد، مرضيه برومند، بهروز افخمي، محمدعلي طالبي و تعدادي ديگر از سينماگران ايراني در آثار خود گريزي به ادبيات غني داستاني ايران زده و فيلمهاي خود را با اقتباس از داستانها و رمانها ساختهاند.
به گزارش خبرگزاري "مهر"، اما آيا اين جريان، يعني اقتباس سينمايي از ادبيات داستاني ايران، جرياني پايدار و هميشگي بوده يا تنها معدود و محدود به موارد خاص ميشود؟ با اندكي دقت ميتوان دريافت آثار سينمايي اقتباسي از شاهنامه فردوسي كه آن را از غنيترين منابع ادبي براي اقتباس سينمايي ميدانند، شايد به عدد انگشتان يك دست هم نرسد. حالا كه وضع يكي از قلل مرتفع ادبيات ايران اينگونه است، ديگر چه انتظاري از ادبيات معاصر ميرود. حتي اقتباس سينمايي و تلويزيوني از قرآن هم كه ذات باريتعالي از داستانهاي آن به عنوان "احسن القصص" (بهترين داستانها) نام برده، چندان عرصه قابل دفاعي براي فيلمنامهنويسان و سينماگران ما باقي نميگذارد.
حالا بياييد نگاهي هم به عرصه ادبيات داستاني اروپا و امريكا و ساير نقاط سينماخيز و ادبياتپرور دنيا بزنيم. فكر ميكنيد تا به حال بر اساس هر كدام از نمايشنامههاي ويليام شكسپير چند فيلم و سريال ساخته شده است؟ بر اساس ساير رمانها معتبر دنياي ادبيات چطور؟ چرا به يكباره موج اقتباس سينمايي از آثار يكي دو قرن پيش، هاليوود را درنورديد؟ آيا مديران استوديوهاي بزرگ فيلمسازي نميتوانستند باز هم دست به دامان ترميناتور و غولهاي بيشاخ و دم براي كشاندن مردم به سينماها شوند؟ پس چرا ناگهان ياد "ارباب حلقهها" و "شير، جادوگر و كمد لباس" افتادند؟ حالا جاي نويسندگاني مثل ج. ك. رولينگ و هري پاتر معروفش محفوظ كه هر جلد كتابشان ميليونها نسخه فروش ميرود و فيلمهايي كه با اقتباس از آنها ساخته ميشوند هم فروشي تضمينشده دارند.
در اروپا و امريكا برخي نويسندگان به چنان درجهاي از اعتبار رسيدهاند كه حق اقتباس سينمايي از كتابهاي بعديشان حتي پيش از آنكه به پايان برسد با ارقام نجومي به فروش ميرسد تا صاحبان استوديوهاي هاليوودي خيالشان از بابت توليد يك فيلم پرفروش راحت شده باشد. استفن كينگ، در مقاطعي جان گريشام، همين خانم رولينگ، دن براون كه غوغاي "رمز داوينچي"اش باعث شد ديگر كتابهايش هم به زودي راه سينما در پيش گيرند و چند اسم مطرح ديگر همگي براي سينما كار ميكنند تا ادبيات.
پس چرا در عرصه ادبيات داستاني ما اين اتفاقها نميافتد. برخي دليل اين امر را رابطه نه چندان خوب نويسندگان و سينماگران ميدانند. عدهاي از نويسندگان تجربه چندان خوبي از فيلمشدن كتابشان نداشتهاند و سعي ميكنند در دفعههاي بعد يا تمام جوانب كار را بسنجند يا در تمام مراحل كار نوشتن فيلمنامه از روي كتاب حضور داشته باشند. طبيعي است كه اين هم چندان با مذاق فيلمسازان ايراني جور نيست. اما تأسيس دفتر سينماي اقتباسي در بنياد سينمايي فارابي كه وظيفه فيلمنامهكردن داستانهاي ايراني و خارجي را بر عهده گرفته، شايد نخستين قدم در اين راه باشد. انتظار ميرود با استقبال نويسندگان و سينماگران از فعاليتهاي اين دفتر، در آيندهاي نه چندان دور شاهد حضور ملموس و قابل قبول ادبيات داستاني در عرصه سينما باشيم. ضمن اينكه نميتوان و نبايد چنين امر مهمي را تنها محدود به يك دفتر و يك جريان خاص كرد.
سلسله مباحثي كه از اين پس با عنوان "ادبيات داستاني و سينماي اقتباسي" از نظر شما ميگذرد، گفتگو با برخي سينماگران و نويسندگان ايراني است كه تجربه اقتباس سينمايي يا نوشتن براي سينما را داشتهاند. اميد كه نتيجه اين گفتگوها و مباحث به حال سينماي ايران مفيد باشد.
ادبيات داستاني و سينماي اقتباسي ـ 1
جاي خالي ادبيات داستاني در سينماي ايران احساس ميشود
خبرگزاري مهر ـ گروه فرهنگ و هنر : از جمله مواردي كه در ديدار حدود يك ماه پيش سينماگران ايراني با مقام معظم رهبري مطرح شد، يكي هم بحث جاي خالي ادبيات ايران در سينما بود. مقام معظم رهبري هم در بيانات خود با اشاره به صحبتهاي فريدون جيراني درباره ارتباط ضعيف عرصه ادبيات داستاني با سينما، از مديران سينماي ايران خواستند ساز و كاري بينديشند تا ادبيات داستاني به عنوان پايه و اساس فيلمنامهها تقويت شود.
کد خبر 350234
نظر شما